از توو مقتلت برادر - میرسه صدای ناله
داره میده زجرت اون نانجیب - سه ساعته توو گوداله ۲
نامَردیِ محضه / نیزه روی نیزه
زمین کربلا چرا / داره میلرزه
مادر شده مضطر / بیچاره برادر
خودم دیدم رو حنجرت / میکوبه خنجر
ای صاحبِ ، عرش برین ، پا میکوبی ، روی زمین
نامَحرما ، رو میبینی ، به دورِ این ، پرده نشین
ای وای حسین
هرکس که رسید تو رو زد - با هر چی که توو دستش بود
انقد زدنت که از خون تو - جاری شده توو صحرا رود ۲
میزد تو رو از پشت / با نیزه و با مُشت
با پا که برگردوند تو رو / خواهرتو کُشت
دلخسته و رنجور / دیدم من از اون دور
توو سینه ی تو نیزه شو / جا کرده با زور
تو رو خدا ، نَزَنیدِش ، دیگه نفس ، نمیکِشه
نمیدونم ، چیکار کنم ، که شمر ازت ، دست بِکِشه
ای وای حسین
انقده زد تو رو یه لشکر - خسته نشد از ضرب و شتم
این غائله کاش که میشد فقط - به بُریدنِ یک سر ختم ۲
اسبا رو آوردن / با نعلای تازه
اومدن انگار واسه ی / تشییع جنازه
دست که بر نداشتن / از رو پیکر تو
تازه رسیده نوبتِ / انگشترِ تو
نمیگذرم ، از ساربون ، که اشکای ، منو ندید
اونکه نمک،گیرِ تو بود ، انگشتتو ، چرا بُرید
ای وای حسین
- چهارشنبه
- 26
- مهر
- 1402
- ساعت
- 23:0
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه