از مسجد الحرام حرم تا خدای خویش
اکبر عروج کرده به بی انتهای خویش
او ابتدا و غایت معراج خویش بود
پس میگریست نزد پدر در قفای خویش
هنگام احتضار، هم آغوش مصطفی است
یعنی خودش نموده تجلی برای خویش
جان حسین جان به لبش آمد از عطش
جان میسپرد جای حسین و به جای خویش
روزی رسان نیزه دشمن شده تنش
هر نیزه بود در پی سهم حنای خویش
او قطعه قطعه شد؛ همه جا را تنش گرفت
تا ذره ذره را بکند مبتلای خویش
ممسوس ذات را به روی خاک می کشند
تا عرش، خاک را بنماید سرای خویش
قلب پدر شبیه فدک پاره پاره شد
در کوچه های نیزه به پای عزای خویش
"نادعلی" کنار تنش، جلوه می کند
او کشته نجف شده در کربلای خویش
با قامت خمیده پدر جمع می کند
دار و ندار فاطمه را در عبای خویش
آغوش این ضریح نشد قسمت حسین
در برگرفت بعد پسر بوریای خویش
- چهارشنبه
- 26
- مهر
- 1402
- ساعت
- 23:13
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه