بیاید بریم باهم ، یه سر به قتلگاه
افتاده روی خاک ، یه شاهِ بی سپاه
یه طرف یه خواهری سرگردون / بی سامون
یه طرف حسین و چشم گریون
زیر دست و پای شمرِ ملعون / غرق خون
جان حسین ۳ حسین جان
پیچیده توی دشت ، صدای مادرش
میکوبه خنجر و ، به روی حنجرش
زنده بودی که تو رو برگردوند / با پاهاش
ذره ذره کُشتنت این اوباش
خواهرت میگه بمیرم من کاش / ای داداش
جان حسین ۳ حسین جان
به فکر غارته ، هرکی که اومده
هر نیزه ای یه زخم ، به پیکرت زده
یه نفر نرفته دست خالی / از گودال
تو رو کُشتنت چه بی استدلال
تنِ بی سرت توی اون جنجال / شد پامال
جان حسین ۳ حسین جان
بمیره نوکرت ، که حُرمتت شکست
غرق به خون سرت ، رو نیزه ها نشست
به چه جرمی زدنت "یا مغموم" / "یا مَهموم"
شدی از یه قطره آبم محروم
بمیرم برات بُریده حلقوم / یا مظلوم
جان حسین ۳ حسین جان
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1402
- ساعت
- 10:19
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه