الهی من فدای / دلِ پُر التهابِت
دیدم که بی قراری / من اومدم به خوابت
سلام عزيزم - دختر خوبم
بدو بیا توو بغلم غنچه ی یاسم
میشینم اینجا - کنار تو تا
شِعرایی که حفظ بودی رو بخونی واسم
زهرای بابا ۴
راستی بذار ببینم / این دم دمای آخر
چه خانومی شدی تو / چقد شدی بزرگتر
عروسک من - بامن نکن قهر
منو ببخش رفتم سفر تو رو نَبُردم
خودت می دونی - چه حالی داشتم
منم شبیه تو رو نیزه غصه خوردم
زهرای بابا ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️ @Bipelak_ir
بازم برای بابا / بپوش لباس رنگی
با اینکه سوخته موهات / اما هنوز قشنگی
بیا قشنگم - بشین رو پاهام
موهای خوشگلِ تو رو شونه کنم باز
ببین برا تو - هدیه خریدم
یه روسری یه گلِ سر؛ مثل خودت ناز
زهرای بابا ۴
غصه نخور بابایی / که من طاقت ندارم
بازم برات عروسک / میخرم و میارم
از روی خاکا - بلندشو عشقم
دختر باید رو سینه ی بابا بخوابه
پاشو با عمه - خدافظی کن
امشب تو رو میبَرَمت ازین خرابه
زهرای بابا ۴
- پنج شنبه
- 27
- مهر
- 1402
- ساعت
- 21:46
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
بهمن عظیمی
ارسال دیدگاه