دل سپردن به حسن شرط مسلمان شدن است
بی سبب نیست صدای ضربانم حسن است
بی حرم مانده ولی در عوضش می بینیم
چارده قرن فقط از کرم او سخن است
شک نکن دیر نباشد که ببینند همه
دور تا دور ضریحش پُرِ از سینه زن است
چه نیازی به بهشت است، که از روز ازل
قبرِ خاکیِ حسن جنت الاعلی من است
فاطمی خوی و علی روی، عجب آقایی!
پس همین است حسن آینه ی پنج تن است
آن چنان روز جمل دست به شمشیرش برد
که بدانند شبیه پدرش صف شکن است
آن همه تیر، کفن نیز برایش نگذاشت
پس حسن نیز به یک نوع دگر بی کفن است
- پنج شنبه
- 4
- آبان
- 1402
- ساعت
- 15:4
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
احسان نرگسی رضاپور
ارسال دیدگاه