نشسته گرد مصيبت به چهره ى اسلام
مدينه آمده روزش سياه تر از شام
كجا روم به كه گويم كه چرخ دون پرور
عزيز فاطمه را مى كشد به دست هشام
ملك به زهر جفا كشت آن امامى را
كه داده جابرش از جانب رسول پيغام
فراز عرشه ى زينى كه بود زهر آلود
رسيد آتش زهرش به عضو عضو تمام
ندانم آنكه بر او چون گذشت، اين داغم
نداشت تاب سوارى دگر در آن هنگام
چه رنجها كه به طفلى رسيد بر جانش
گهى به كرب و بلا گه به كوفه گه در شام
گهى به جانب زندان كوفه اش بردند
گهى به دامان ويرانه ها گرفته مقام
چه غصه داشت كه فرمود: در منى نه سال
كنند گريه بر آن پنجمين امام همام
شنيده ايد كه از تير و زين زهرآلود
رسيد شعله به قلب مقدس دو امام
روا بود كه بپرسم ز تيغ و تير و سنان
حلال خون حسين از چه شد به ماه حرام؟
هماره گريه به ياد حسين مى بايد
رسيده از گلوى چاك چاكش اين پيغام
شاعر:سازگار
- پنج شنبه
- 28
- دی
- 1391
- ساعت
- 5:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه