خیمه روشن شد سخن گفتی غزل یعنی همین
مرگ شیرین است پس ضرب المثل یعنی همین
قبل رفتن ساعتی ماندی در آغوش عمو
عاشقی اینگونه خوش باشد بغل یعنی همین
بعد وصلت با شتاب از خیمه بیرون آمدی
قصد میدان کرده ای، ماه عسل یعنی همین
لشکری کفتار را از روی اسب انداختی
الله الله وارث شیر جمل یعنی همین
یک به یک اولاد ازرق روی خاک افتاده اند
شیوه ی جنگیدن و طرز جدل یعنی همین
کعبه ی من در طواف تو غبار کربلاست
آه دشمن حلقه زد دورت، زحل یعنی همین
زیر پا کوبی دشمن بند بندت شد جدا
لرزه افتاده است در صحرا گسل یعنی همین
موم شد هر استخوانت زیر پای اسبها
پیکرت کش آمده قاسم عسل یعنی همین
- پنج شنبه
- 18
- آبان
- 1402
- ساعت
- 15:12
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمدحسین حسینی
ارسال دیدگاه