سلام کربلایی، نگفتی بابایی، که با سر میایی، واسه دیدنم
مث روی زیبات، مث زیر چشمات، مث زخم لبهات، کبوده تنم
فکری برام کن بابا / بازم صدام کن بابا
پاشو نگام کن بابا
درست میبینی بله / پاهام پر از طاوله
از دست این حرمله
تو راه همهش عذابمون میداد
هی سر اکبرو تکون میداد
من و به این و اون نشون میداد ۲
بابا حسین ۸
پدر دخترونه، میگم که بمونه، خرابه که خونه، نمیشه بابا
کار ساربونه، پر از لختهْخونه، موهام دیگه شونه، نمیشه بابا
خیلی سرم داد زدن / با داد و فریاد زدن
دندونام افتاد زدن
توو ملاء عام زدن / سنگ از روی بام زدن
بیشتر توی شام زدن
کمونم از مادر تو بیشتر
من و زدن خواهرتو بیشتر
سنگ به سرم خورد، سر تو بیشتر ۲
بابا حسین ۸
- چهارشنبه
- 24
- آبان
- 1402
- ساعت
- 17:57
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمد بیابانی
ارسال دیدگاه