رو دست من هی دست و پا نزن / با گریه مادر و صدا نزن
آتیش به قلب خیمه ها نزن
با تیر حرمله - قلبم کباب شده
بگید رباب نیاد - خونهم خراب شده
تا خیمه می برم - زیر عبا تو رو
بعد از عمو حالا - باباست که آب شده
قنداقه وا شه // پرت می افته
دستامو بردارم اگه سرت می افته
هر کس یه جا خونین بدن شده / تو مقتلت رو دست من شده
قنداقِ تو برات کفن شده
هنوز توو گوشمه - صدای گریه هات
با دستای خودم - قبر میکنم برات
خنده رو لب داری - چه جور دلم بیاد
خاک بریزم خودم - به روی دست و پات
خُدام در این غم // با من شریکه
برای تلقین شونه هاش چقدر کوچیکه
- چهارشنبه
- 24
- آبان
- 1402
- ساعت
- 18:8
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
عبدالله باقری
ارسال دیدگاه