• سه شنبه 15 آبان 03

 عبدالله باقری

زمزمه شهادت حضرت رقیه(س) -(چه بی خبر نیمه شب اومدی / دیدی شدم جون به لب اومدی؟!)

154

چه بی خبر نیمه شب اومدی / دیدی شدم جون به لب اومدی؟!
یاریِ عمه زینب اومدی
هر چقَدَم اینجا - خوب آب و جارو شه
بازم خرابه است،خب! - اسمش دیگه روشه
کاشکی بزرگ بودم - میومدی خونه‌م
به همه میگفتم: - بابامه مهمونم
برا تو سنگِ // تموم میذاشتم
حجابم و برای بابام برمیداشتم




حالا که دارم میرم از دنیا / می‌خوام خیال کنم همین حالا
مهمون دخترت شدی بابا
حالا به جای فرش - روی موهام بشین
فرشم کمی سوخته - ببخش ای نازنین
از ضرب سیلی ها - چشام نداره سو
انگار تو هم سوختی! - محاسنت پس کو؟ 
خاکستر از موت // جدا نمیشه
یه جای سالم رو سرت پیدا نمیشه




نیلوفر این گلشن و ببر / کبودترین خسته تن و ببر
حرفامو که زدم من و ببر
دردِ زمین خوردن - توو صحرا جاموندن
توو خواب لگد خوردن - با نیزه ترسوندن
همه رو یادم رفت - خون جگرم کردن
دخترای شامی - که مسخره‌م کردن
با خنده پیشم // زمین میخوردن
ادای راه رفتنمو در میاوردن

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 18:20
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 581.70 KB
تعداد بازپخش 2
تاریخ بارگذاری چهارشنبه 24 آبان 1402 14:50

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران