• دوشنبه 3 دی 03


طلیعه محرم -(چشم بابام بازم به آسمونه)

253

چشم بابام بازم به آسمونه
می‌گه اینم هلال اول ماه
سُر می‌خوره اشک چشش روگونه‌ش
با بغض می‌گه حسینو می‌کُشن؛ آه!


با بغض می‌گه: حسین!، صِدام می‌زنه
اسمته اونکه آرزوشو داشتم
واسه دعای فاطمه به جونت
باباجون اسمتو "حسین" گذاشتم


بابام که نوکر شماست از قدیم
اونکه دل از همه به جز تو کَنده
برای بدرقه‌م با چشم خیسش
دکمه‌ی پیرهنْ سیامو می‌بنده


دکمه‌ی پیرهنْ سیامو می‌بنده
می‌گه چقد غصه برا تو خورده
میگه بمیرم واست آقای من
یه بی حیا پیرهنتونو برده


خدا رو شکر دوباره زیر خیمه‌ت
کنار نوکرات نشستم آقا!
شال عزا رو گردنم گذاشتم
تسبیح تربته تو دستم آقا!


سر می‌خوره نگام روی کتیبه
با شعر محتشم هوایی می‌شم
تا دم می‌گیره نوحه خون "بر مشام" 
شونه‌م می‌لرزه کربلایی می‌شم


چه کربلا که بوی سیبو داره
"من الغریب الی الحبیب"و داره
چه کربلا که تو سینه‌ش یه عمره
"خَدُ التّریب، شَیبُ الخضیب"و داره


آخ که دلم روضه گودالو خواست
آخ که دلم یه عمره زیر دینه
می‌میرم اونجا که می‌گه خواهرت
این که دارن می‌زننش حسینه


نوشته مقتل "فِرقةٌ بالسّیوف" 
نوشته مقتل "فرقةٌ بالسّنان" 
پس ما چرا نمی‌میریم با روضه‌ت
ما رو تو روضه‌هات بُکش حسین‌ جان

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 18:45
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران