• سه شنبه 15 آبان 03

 رضا قاسمی

ضربت خوردن حضرت علی(ع) -(دو لقمه اشک و نان و بغض، خورد از سهم افطارش)

436

دو لقمه اشک و نان و بغض، خورد از سهم افطارش
نمکدان ریخت بر زخم دلِ از زخم سرشارش
گلویش میزبان استخوان و خار در چشمش
لبش را می‌گَزید از دردهای «حیدر آزارش»
تبسم‌های بغض‌آلود، از درد دلش می‌گفت
نگاهش روضه بود؛ اما لبش می‌کرد انکارش
دو چشمش ابر شد وقتی نگاهش را به بالا دوخت
تمام آسمان‌ شد خیس، از آیات رگبارش
سکوتش را شکست «انا الیه الراجعون»هایش
نمی‌دانم چرا بوی سفر می‌داد اذکارش
قدومش خسته بود از ماندن و رویای رفتن داشت
همان مردی که در دل دردهای مردافکن داشت


پدر از کوچه‌‌های ‌نوحه‌ی «بابا بمان» می‌رفت
زمین همراهِ جانش آسمان تا آسمان می‌رفت
به زخم شانه‌اش فرمود: امشب استراحت کن
به وقت هر شبش؛ این بار بی‌انبان نان می‌رفت
کلون در دخیلش را گره می‌زد به دامانش
و بابا از میان روضه‌ی در؛ روضه‌خوان می‌رفت
تمام شهر، خوش بودند در خوابِ زمستانی
امیرالمومنین از دستِ سرد کوفیان می‌رفت
شهادت داد بر مظلومی‌اش همراه گلدسته
مراد «اشهدُ انّ علی» سمت اذان می‌رفت
قدوم قبله‌ی سیار، مسجد را مزیّن کرد
چراغ روضه‌‌ی خود را به دست خویش روشن کرد


به وقت سجده؛ مسجد اتفاقی را خبر می‌داد
سجود آخر مولا به ذکرش بال و پر می‌داد
به دستی مست، می‌رقصید تیغِ کهنه‌ی کینه
چه شمشیری که زهرش بوی خونِ میخ در می‌داد
خدای روضه از آوار ارکانُ‌الهدیٰ می‌گفت
نمازِ غرق خون «فزتُ و ربّ الکعبه» سر می‌داد
تَرک در تارک خورشیدِ نخلستانی کوفه
خبر از آیه‌ی مکشوفه‌ی «شق‌القمر» می‌داد
شب قدری که قرآن جای قرآن؛ تیغ بر سر داشت
درخت آرزوی دیدن زهرا ثمر می‌داد
محاسن را خضاب و دست خود را شست از دنیا
به جای "یا علی" هنگام رفتن ‌گفت "یا زهرا"

  • چهارشنبه
  • 24
  • آبان
  • 1402
  • ساعت
  • 19:38
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران