مى سوزه
داره بهشت مصطفى مى سوزه
يه مادرى توو شعله ها مى سوزه
به پيش چشم مرتضى مى سوزه
در افتاد
در خونه به روى مادر افتاد
يه ناله اى كشيد و آخر افتاد
حروميا ديدن كه با سر افتاد
دل اسير غصه ها شده / چه جهنمى به پاشده
روى چادرش خدا پر از / ردپا شده
بميرم - براى مادر ۳
بُنَىَّ
خودم ديدم كه گرد و خاک به پا شد
تن تو بوسه گاه نيزه ها شد
خودم ديدم سرت چطور جدا شد
بُنَىَّ
تنت رو خاک كربلا رها بود
توو قتلگاه تو سر و صدا بود
چرا رو جسم تو جاى عصا بود
سر و برد
به روى نيزه قلب خواهرو برد
يه دستى يادگار مادرو برد
يكى رسيد توو خيمه معجر و برد
من خودم ديدم محاسنت / مونده بود توو دست دشمنت
تا ابد يادم نميره كه / تشنه كشتنت
ياحسين - غريب مادر ۳
- جمعه
- 26
- آبان
- 1402
- ساعت
- 1:17
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه