به بند کفش تو عالم دخیل می بندد
که مقصد تو حسین و مسیر تو حسن است
تن تو مصحف پاک تمام اسماء است
زره نداری و جوشن کبیر تو حسن است
قبای سبز امامت بپوش نجل حسن
به قامتت شده اندازه جامه ی پدرت
به دست خط حسن میخورم قسم ز ازل
خدا نوشته تو را در ادامه ی پدرت
تشرف تو به صحن عتیق آغوشم
بقیع سبز حسن را به کربلا افزود
به دفتر وجناتت حسن تجلی کرد
قلم به لوح غمت داغ کوچه را افزود
شبیه باغ فدک زخمی خزان شده ای
گلی و برگ تو در دست های گلچین است
زبرجد حسنی یا عقیق سرخ حسین؟!
غمت شبیه غم گوشواره سنگین است
چه شد ستاره دنباله دار نجمه شدی
شبیه فاطمه از تو خیال مانده فقط
من از قساوت این نعل ها نمیگذرم
به روی ماه تو نقش هلال مانده فقط
شده است زائر تو باطن امین الله
امانت حسنی و حسین شرمنده است
مرا دوباره بخوان تا اجابتت بکنم
چه ناگوار! پس از تو عموی تو زنده است
- شنبه
- 27
- آبان
- 1402
- ساعت
- 19:34
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محسن حنیفی
ارسال دیدگاه