قرار قلب من.امیر صف شکن
تو سرتاپا شدی.جوانیِ حسن
نیابت داری از
علمدارِ جمل
شهادت پیش تو
شداحلی من عسل
عزیز مجتبی
عجب نازی بُوَد
به چشمان ِ یتیم
به میدان میروی
کریم بن کریم
تو در جنگ آوری
امیرِ مطلقی
حریفِ کشتنِ
تبارِ ازرقی
عزیز مجتبی
صدایت آمد ای.عموجانم بیا
که مانده پیکرم.به زیرِ دست وپا
شکسته سینه ات
شبیه مادرم
مکش پا بر زمین
ببین که مضطرم
(تو با جان دادنت
عمو را میکُشی
به سختی هر نفس
ببین قد میِکشی)
عزیز مجتبی
- پنج شنبه
- 28
- شهریور
- 1398
- ساعت
- 9:55
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه