زانو بغل گرفته زینب - حسین میگه میشنوی امشب
گمون کنم از دل صحرا
داره میاد صدای زهرا
از حالا هی میگه بُنَیَّ
میکشنت چجوری فردا، توو دل صحرا
زوده هنوز این بیقراری / که فردا شب این موقع داری
رو تاول پای یتیمام / مرهم میذاری
فردا شب این موقع توو اوج دردی
با آتیشای خیمه توو نبردی
توو قتلگاه دنبال من میگردی
(واویلتا ۲ واویلا) ۳
نذار بگم که میری از حال - فردا که اومدی توو گودال
اگه انگشتر و ندیدی
پیرهن مادر و ندیدی
طاقت بیار اگه عزیزم
رو پیکرم سرو ندیدی، سرو ندیدی
آروم شو زینب صبورم / بدون که از تو خیلی دورم
چشم به راه مادرمون توو / کنج تنورم
یه بار من و رو نیزه ها می بینی
یه بار به زیر دست و پا میبینی
یه بار توی طشت طلا می بینی
(واویلتا ۲ واویلا) ۳
- جمعه
- 10
- آذر
- 1402
- ساعت
- 14:4
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمد بیابانی
ارسال دیدگاه