حالا رسیدی حالا که دلگیرم؟!
حالا رسیدی که دارم می میرم؟!
حالا رسیدی که دیگه من پیرم
بین زنجیرم از زمونه سیرم
به خدا که یتیمی تو دنیا / خیلی سخته بابا ۲
همسفر شدن با نامحرم ها / خیلی سخته بابا ۲
نیمه شب گم شدنِ توو صحرا / خیلی سخته بابا ۲
دست من شکسته مثل زهرا / خیلی سخته بابا ۲
(وای - بابایی ۳) ۲
میشمارم این زخمارو دونه دونه
زخم سر و زخمای روی گونه
از همه بیشتر زخم روی شونه
جای تازیونه منو می سوزونه
رفته بودم بابا بین انظار / من کجا و بازار ۲
منو با خنده میدادن آزار / من کجا و بازار ۲
(وای - بابایی ۳) ۲
جون رو لبای من رسیده بابا
کی رگاتو اینطور بریده بابا
معلومه خیلی طول کشیده بابا
سر بریده بابا سر بریده بابا
سرتو شمر روی دست بالا برد / باید از این غم مرد ۲
چه بلایی سر زینب آورد / باید از این غم مرد ۲
خولی هم سرت رو توو خورجین برد / باید از این غم مرد ۲
روی نیزه سر تو سنگ میخورد / باید از این غم مرد ۲
(وای - بابایی ۳) ۲
- جمعه
- 15
- دی
- 1402
- ساعت
- 19:1
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه