یارا به یاری من بی یار کن شتاب
افتاده ام بدون تو در رنج بی حساب
از روزن امید به تو رو زدم ،چرا
افتاده بین چشم من و روی تو حجاب؟
با کور رنگی بصر من چه می کنی؟
رنگین کمانِ بارشَ باران ِ پر حباب
دریا! که تشنگان ز زره مانده ایم ما
بیتابِ موجهای تو و لحظه های آب
پیداست تاکنون عوض من تو کرده ای
من را برای خویشتن از قبل انتخاب
با خارهای راه وصالت نوشته ام
در دفتر خیال خودم خاطرات ناب
این روزها برای تو تنها غریبه ام
ای آسمان بپرس نشانم از آفتاب
شاعر؟؟؟
- یکشنبه
- 1
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 20:52
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه