• چهارشنبه 9 آبان 03

 محمدرضا سروری

گیسوانم شانه کن -(عمه امشب گیسوانم شانه کن وعدة دیدار دارم با پدر)

246

گیسوانم شانه کن

 

عمه امشب گیسوانم شانه کن  وعدة دیدار دارم با پدر

دل مهیا بر غمی شاهانه کن  وعدة دیدار دارم با پدر

آب و جارو کلبه ویرانه کن وعدة دیدار دارم با پدر

فکر حالِ این دل دیوانه کن  وعدة دیدار دارم با پدر

******

عمه امشب وعده گاهم می رسد

دل به تسخیر نگاهم می رسد

لحظة تحویل آهم می رسد

سرخی پایان راهم می رسد

 

آن که این مدت فگارش بوده ام

روز و شب ها انتظارش بوده ام

قبل رفتن در کنارش بوده ام

لالة سبز بهارش بوده ام

 

گفته می آیم رقیه  کم نما افغان و گریه

می کُشند آخر تو را آل امیه

 

عمه امشب گیسوانم شانه کن   وعدة دیدار دارم با پدر

******

عمه رخسارم بشُوی و تازه کن

رخت زیبا بر تنم اندازه کن

حال خوبی با دلم دمسازه کن

این خرابه صاحب آوازه کن

 

زخم گوشم را بپوشان عمه جان

تا نبیند خون جوشان عمه جان

از بساطِ دل فروشان عمه جان

جام شهدابم بنوشان عمه جان

 

گفته می آیم شبانه   با نوای کودکانه

کم بگیر از عمه جانِ خود بهانه

 

عمه امشب گیسوانم شانه کن   وعدة دیدار دارم با پدر

******

عمه خوشحالم که بابم می رسد

تشنة نا خورده آبم می رسد

وقت پایان عذابم می رسد

مرهم قلب کبابم می رسد

 

بر روی رخساره ام موی بلند

دارم از این موی آویزان گزند

گفته بابایم برای من بخند

عمه موهای بلندم را ببند

 

گفته می آیم عزیزم  دیده در پای تو ریزم

در کنارت از کفِ ویرانه خیزم

 

عمه امشب گیسوانم شانه کن   وعدة دیدار دارم با پدر

******

عمه باید برگ آخر رو کنم

خاک این ویرانه را خوشبو کنم

آبِ نم پاشیده و جارو کنم

دل مهیّای وصال او کنم

 

عاقبت این دل به دلدارش رسید

حین خواب هنگام دیدارش رسید

تشتِ زر بر چشم بیدارش رسید

پَر گشود و تشنه بر یارش رسید

 

گفته می آیم سر آمد   رفت و اشک او در آمد

سروری خون شد دل ما زین پیآمد

 

عمه امشب گیسوانم شانه کن   وعدة دیدار دارم با پدر

******

  • دوشنبه
  • 18
  • تیر
  • 1403
  • ساعت
  • 21:0
  • نوشته شده توسط
  • نخل بی سر

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران