نوحه شهادت حصرت ابوالفضل
سپهدار من ابوالفضل... علمدار من ابوالفضل٢
تنت افتاده بسویی و هر دودست تو سوی دیگر
شکستی تو، پشت من را با، داغ جانسوزت، ای برادر
ابوالفضلم، ای ابوالفضلم، ای ابوالفضلم، ای برادر٢
______________________________
حرم بی تو بی پناهست... پر از ناله، اشک وآهست
همه طفلان، در کنارهم، روبه میدان، در انتظارند
به جز دیدار، عموی خود، انتظار دیگر ندارند
ابوالفظلم......
____________________________________
کنم جسمت را نظاره.... ندارم من راه چاره
دوباره من، دیده گریانم، دشمنم می خندد، به حالم
زبعد تو، ای علمدارم، چون عقابی بی پرّ و بالم
ابوالفضلم....
شعر:اسماعیل تقوایی
- یکشنبه
- 24
- تیر
- 1403
- ساعت
- 16:40
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه