کو آتشی که شعله زند بر وجود من
	کو شعله ای که اب کند تار و پود من
	دل سوزد از شراره بی اعتناییت
	جانا عنایتی بنما بر وجود من
	پیشانی ام به نقش و نگارت مزین است
	نازت کشیده عکس نیاز سجود من
	گر سینه چاک دوست بدانم که دل خطاست
	عشق عزیز یار کجا و حدود من
	آن یار دلنواز اگر هم مرا زند
	بر او سلام و حمد و ثنا و درود من
	ای مهر روح پرور تو مانع سقوط
	ای نام دلربای تو ذکر صعود من
	یارا نثار محضر پاک تو خون من
	جانا فدای غشق تو بود و نبود من
	از ذره هم ذلیل ترم در حریم تو
	نور ولایت است است دلیل نمود من
	مهر علی و آل ضمیمه اگر نبود
	دیگر بها نداشت قیام  و قعود من
	با نامه سیاه مرا رو سپید کن
	باشد دعای سبز فرج چون سرود من
	               
	سید محمد میر هاشمی
- یکشنبه
- 1
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 21:6
- نوشته شده توسط
- عفاف

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه