 
                                        
هشتمین علیّ ِ زمان
( غزلی به مناسبت سالروز شهادت امام رضا (ع) )
آهویی اوفتاده پای حرم ،
کربلای تو را نظاره گر است
بازهم این کبوتری که منم،با دو بال شکسته پشت در است
باز غرقِ  قیامتی  شده ام ، در خراسان ِ چشمهای ترت
نینوائی دگر گشوده دهن، لیک قدری نهان و مختصر است
ردّ پای تو را که می شنوم،خویش را می کنم در آینه گم
آری آن روح  ِ پر تلاطم تو، بر زمین و زمان
بزرگتر است!
قلبم از اضطراب می تپد و چشمم ابر ِ سکوت می شکند
باز هم غرق در جنون شده ام،اتّفاقی به جانب ِ خطر است
نرم نرمک نگاه ِ خیس ِ مرا،طعم  ِ زهری
نموده پر ز محن
روزگار از مذاق ِ دل به در وکودک ِ حسّ ِ عشق بی پدر است
روح من قرنها نشست عقب ، باز برهم زدم حصار زمان
دیدم آن را که  دل سیاه  بُوَد ، بیگمان اهل دشمن سحر است
روح من قرنها نشست عقب،کوفه شد سبز پیش من چو کویر
گفته شد هشتمین علیّ ِ زمان، زیر تیغ ِ جهالت ِ بشر است... 
دادا بیلوردی
- سه شنبه
- 26
- تیر
- 1403
- ساعت
- 14:2
- نوشته شده توسط
- دادا بیلوردی

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه