حاج ابوالفضل جدیان شربیانی و علی گلچین پور
➖➖➖
شب شد و چشمام بی وقفه غم میباره
شب شد و بازم عمه تا صبح بیداره
شب شد و دلم بیقراره
من نذاشتم،خاک بشینه،روی پرچم،و سفیدم
گاهی با اشک،گاهی فریاد،بیرقت رو،میکشیدم
تا امشب و باهات راه اومدم
تا امشب و برات نفس زدم
اما دیگه کم آوردم
بابا حسین ، خیلی دوسِت دارم
---
اومدی، خیلی دل تنگت بودم بابا
اومدی، درد و دلهامو میگم حالا
اومدی، فقط با سر اما
تو که رفتی،من یه روزِ،خوش ندیدم،جونِ بابا
مثل عمه،مثل مادر،قد خمیدم جونِ بابا
شوق توعه ، که زنده ام هنوز
قلبم پره،از آهِ سینه سوز
اما دیگه کم آوردم
بابا حسین ، خیلی دوسِت دارم
➖➖➖
منبع جواز نوکری
لینک کانال تلگرام
t.me/javazenokari
- شنبه
- 7
- مهر
- 1403
- ساعت
- 9:8
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
ابوالفضل جدیان
ارسال دیدگاه