• سه شنبه 15 آبان 03

استاد سید هاشم وفایی

متن شعر حضرت_معصومه_شهادت -(ای برادر که تویی با خبر از سوختنم)

31

ای برادر که تویی با خبر از سوختنم
سوخت از آتش هجران رخت ،جان وتنم

آمدم این همه راه و نرسیدم به وصال
ناگزیرم که بسازم به همین سوختنم

ای طبیب دل بیمار همه ، بیمارم
شوق دیدار تو پیداست میان سخنم

به خراسان نرسیدم ولی ای جان جهان
شهر نورانی قم می شود آخر وطنم

جز وفا خواهر توهیچ ندید از مردم
بس که گل ریخت دراین شهر به پا و بدنم

من معصومه ز معصوم تمنا دارم
که پس از مرگ بخوانی تو نمازی به تنم

کفن آماده نمودند برایم ، اما
غرق اندوه ومحن از غم آن بی کفنم

چون «وفایی» شده پروانه ی پر سوخته ام
شمع سان هرکه برافروخته در انجمنم 

  • دوشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1403
  • ساعت
  • 19:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران