امیدِ آخرِ دلهای بیقرار حسین!
«مرا هزار امید است و هر هزار» حسین!
به کوهِ امنیت و بندگی رسید سریع
به کِشتی تو هرآنکس که شد سوار، حسین!
تویی که شأن نزولِ «تبارکاللّه»ی
به خِلقتِ تو خدا کرده افتخار، حسین!
گناهکارم و در بین خلق، محترمم
غلامی تو بهمن داده اعتبار حسین!
از این محبّت و این عشق و این حسینیهها
هزار شُکر که «لایُمکِنالفرار» حسین!
اگر حبیب به عشقت دوبار جان داده است
هزار جان بِده تا من هزار بار، حسین...
- شنبه
- 5
- آبان
- 1403
- ساعت
- 13:30
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مجتبی خرسندی
ارسال دیدگاه