مثل یک گنج که در سینه ی دریا باشد
حرمت مخزن الاسرار قمی ها باشد
نسبت از نسب ام ابیها باشد
پس یقینا قدمت تاج سر ما باشد
شک ندارم که شما باب مرادی آقا
چونکه فرزند بلافصل جوادی آقا
همره مقدمت انگار بهاران آمد
جامی از نور سر سفره ی ایران آمد
سوی درگاه تو خورشید ثنا خوان آمد
با شما عطر خوش شاه خراسان آمد
هر که دل صاف کند از تو شفا می گیرد
سائل از دست شما کرببلا می گیرد
قم شده طور و شما حضرت موسی شده ای
از همان روز ازل در دلمان جا شده ای
ای که ضرب المثل بخششِ دنیا شده ای
علت جوشش ابیات و غزلها شده ای
ابر و باد و مه و خورشید به پات افتاده
نسل در نسل غلامیم و شما شهزاده
در رگ و ریشه ی خود غیرت حیدر داری
شال سبزی چو همه آل پیمبر داری
پیش چشم همه اعجاز مکرر داری
ای که مهتاب زمینی ، چهل اختر داری
اگر از چهره ی زیبات نقاب اندازی
دل مجنون شده را در تب و تاب اندازی
عمرمان پای رکابت شده تنها سپری
بی تو شبهای پر از غصه ندارد سحری
به گمانم که به زیبایی خود چون قمری
آمدی دل ز دل یوسف کنعان ببری
باز هم نام قمر بر لب بیمار آمد
یادم از غیرت عباس علمدار آمد
دل به دریا زده و روبه خطر می اید
لرزه برپیکر ابناء بشر می اید
رفته از میمنه از میسره در می اید
این عجایب ز شه علقمه بر می اید
"بنویسید که او ثانی خیر الناس است
آی لشکر بشناسید که او عباس است"
- شنبه
- 5
- آبان
- 1403
- ساعت
- 13:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
ناشناس ؟؟؟
ارسال دیدگاه