تا نگاهت کرد، یک دل نه! که صد دل باختی
گرچه بستی راه را؛ مغرور گرچه تاختی
حرمتِ زهرا(س) برایت بود سنگین آنچنان
قیمتی کردی خودت را؛ جان و دل پرداختی
از سیاهی ها به سمت نورِ مطلق آمدی
کفش هایت را به دور گردنت انداختی
آمدی جبران کنی هر اشتباهِ رفته را
حر شدی و با ادب کارِ خودت را ساختی
گفت "إرفَع رأسَکَ" فوراً حسین بن علی(ع)
حیف از عمری که اربابِ مرا نشناختی
سر بریدی لحظهٔ توبه؛ یزیدِ نفْس را
اینچنین بین شهیدان رفته؛ سر افراختی
شد میانِ خاک و خون عاقبتَت ختم به خیر
آمد آقایی که بر آقایی اش دل باختی!
- سه شنبه
- 8
- آبان
- 1403
- ساعت
- 18:9
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه