• چهارشنبه 16 آبان 03


متن شعر در عزای شب اول ماه محرم الحرام نذر_سلامتی_و_ظهور_امام_زمان_عج -(افتاده بر جانم تبِ ماتم دوباره)

8

افتاده بر جانم تبِ ماتم دوباره
حالم دگرگون میشود از غم دوباره

از عرش می آید صدای گریه زاری
در کوچه وقتی میزنم پرچم دوباره

از پنج تن إذنِ عزاداری گرفتم
دادند راهم...پس شدم مَحرَم دوباره

حاجت گرفتم! گفته آقایم أباالفضل(ع)
پایِ علَم امسال هم باشم دوباره

آورده ام؛ بیتابیِ یکساله ام را...
حال دلم خوش میشود کم کم دوباره

بیچاره ام کرده به قران دردِ غفلت
عاصی شدم! کی میشوم آدم دوباره؟!

هر کس که مثل من مریض و دردمند است
با توبه می آید پیِ مرهم دوباره

همراه با صاحب-عزایِ روضه جاریست-
از چشم هایم چشمهٔ زمزم دوباره

هنگام ذکرِ "یا لَثاراتِ الحسین(ع)" است
افتاده در شور و نوا عالم دوباره

شال عزا را با اذان؛ بر گردن انداخت
صاحبزمان(عج) با گریهٔ نم نم دوباره
*
از داغِ آن پیراهنِ آغشته در خون
در کربلا زد خیمهٔ ماتم دوباره!

  • سه شنبه
  • 8
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 18:12
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران