• سه شنبه 15 آبان 03


متن شعر حلول ماه میهمانی خدا -(با پشیمانی و با عفوِ اساسی آمده)

6

با پشیمانی و با عفوِ اساسی آمده
باز کن آغوش خود را؛ عبدِ عاصی آمده

باز کن آغوش خود را "یا رَجاءالمُذنبین"
سائلِ بی سرپناه و آس و پاسی آمده

رفته از یادش! فراموشی گرفته سالهاست
اهلِ نسیان است و غرقِ بی حواسی آمده

شُکرِ نعمت رفته از یادش، حواسش نیست که
با اجابت رفته و با ناسپاسی آمده

دردِ عصیان بیقرارش کرده! حالش را ببین...
تا شود بخشیده با چه التماسی آمده

دعوتش کردی به مهمانی که درمانش کنی
در دلِ شیطان عجب هول و هراسی آمده

رختِ تقوا بر تنِ خوبان دلش را برده است
گوشه ای کِز کرده! با کهنه-لباسی آمده

دوست دارد از صمیم جان، عزیزانِ تو را
بندهٔ ناقابلِ گوهرشناسی آمده

میشناسد مادرسادات را... یارب نگو:
پشتِ "در" امشب گدایِ ناشناسی آمده

جانِ آن مادر ببخش این بندهٔ آلوده را
حال که با توبهٔ ناب و اساسی آمده!

  • چهارشنبه
  • 9
  • آبان
  • 1403
  • ساعت
  • 12:45
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران