امشب به دستِ آسمان با یک اشاره
می ریزد از گهواره اش ماه و ستاره
آرامش قلبِ عمو عباس(ع) آمد
شد صاحبِ خواهر؛ علی-اکبر(ع) دوباره
شد پلک هایش ساحلِ امنِ اجابت
دربا گرفته گوشهٔ چشمش کناره
از عالَمی شد ناامید و سائل آمد
برداشت از قنداقه اش صد راه چاره
غرق طلا... زرخیز و حاصلخیز میشد
بر خاک میشد تا که مشغولِ نظاره
خیر است کار و بارِ هر کس که گرفته
با ذکر نابِ "یارقیه(س)" استخاره
لبخندهایِ کودکانه داشت بر لب
با دیدنش آرام میشد شیرخواره
*
در سوریه دیدم که یک، دختر-سه ساله
آورده با گریه برایش گوشواره!
- چهارشنبه
- 9
- آبان
- 1403
- ساعت
- 12:49
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه