آمدم گریه کنم حالِ بکایی بفرست
رزقِ اشکی بده و سوزِ صدایی بفرست
بغض سنگینِ مرا بشکن و آرامَم کن
درد دارم به خدا؛ زود دوایی بفرست
زخم گمراهیِ این نفْس؛ عمیق و کهنه ست
تا شوَم راحت از این زخم، دعایی بفرست
ای خدا رغبتِ دل را به خودت سوق بده
عاشقم کن همه شب حال و هوایی بفرست
تا مناجات کنم با تو... بر این قلبِ مریض-
التیامی برسان...حمدِ شفایی بفرست
سائلِ ماه رجب از همه بیچاره تر است
سائلم! نیمهٔ شب نان و نوایی بفرست
حاجتی نیست به جز زائرِ شش گوشه شدن
شب جمعه ست نوایی به گدایی بفرست
آرزویِ دلِ بیتابِ حرم را دریاب
لطف کن تذکرهٔ کرب و بلایی بفرست
کربلا...غرقِ عطش یکسره میزد فریاد:
آسمان! بارش بی چون و چرایی بفرست
یک نفر کاش که به حرمله(لع)میگفت نزن!
سمت شش ماهه بیا تیرِ خطایی بفرست
تا که آن حنجرِ نازک نشود پاشیده
به دلِ تیرِ سه پر؛ شرم و حیایی بفرست!
- چهارشنبه
- 9
- آبان
- 1403
- ساعت
- 17:13
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه