• شنبه 3 آذر 03


وفات حضرت معصومه(نم نمك بوي بهاران ميرسد

3107
1

 نم نمك بوي بهاران ميرسد
بوي سرسبزي ريحان ميرسد
باز دل ها در تلاطم آمده
بار ديگر باز طوفان ميرسد
باظهورش در كوير قم ولي
حلم و علم و فضل و عرفان ميرسد
عيدي ام شكي ندارم امشب از
سوي آقاي خراسان ميرسد
مژده اي دادند اي هم ميهنان
خواهر سلطان ايران ميرسد
شاه بانوي من است و سرخوشم
از بهشتش بوي سوهان ميرسد
 از سر ديوانگي حالم بد است
آرزويم يك سفر قم-مشهد است
مريم و حوا وهاجر آمده
نه غلط گفتم كه بهتر آمده
عاشقانه باز هم دل ميدهيم
دلبرانه باز دلبر آمده
اختيار آفرينش دست اوست
شافع فرداي محشر آمده
مجتهده عالمه چون عمه اش
راوي الله اكبر ‌آمده
قاطعانه گويمت اغراق نيست
چون خود زهراي اطهر آمده
آسماني ها همه كف ميزنند
دختر موسي بن جعفر آمده
تربت پاكش حريم كبرياست
هستي سلطان علي موسي الرضاست
عشق هم با او تباني ميكند
سينه ها را آسماني ميكند
روز محشر روز رستاخيز هم
چادر او سايه باني ميكند
در مدينه همچو جد خود علي
با يتيمان مهرباني ميكند
رونوشت دست خطش حجت است
جاي بابا حكم راني ميكند
او كريمه است و زمهمانان خود
با كرامت ميزباني ميكند
جاي جايش خانه داري كرده است
جاي جايش روضه خواني ميكند
رزق و روزي محرم ميدهد
حال گريه اشك نم نم ميدهد
دختري اعجوبه و زهراترين
در ميان عالمين زيباترين
نطق او نطق علي مرتضاست
در بلاغت بهترين شيواترين
گفته ام در محضر اخت الرضا
السلام اي بانوي ايران زمين
روز اول با غبار راه تو
گشته است آب و گل آدم عجين
دختر معصوم و خود معصومه است
به چه نامي به چه اسمي دلنشين
اوست كه باب نجات عالم است
ريشه هاي چادرش حبل المتين
زينب ثاني آل حيدر است
مثل زينب قصه اش درد آور است
بهتر اينكه ديده اش دريا نشد
خيمه ي غم در دلش برپا نشد
خوب شد دردي به زانويش نداشت
خوب شد ديگر قد او تا نشد
خوب شد با قلب محزون و غمين
پابرهنه راهي صحرانشد
خوب شد جام شرابي را نديد
پاي او بزم جسارت وانشد
روي ناقه هم حجابش حقظ شد
خوب شد چون زينب كبري نشد
 خوب شد ديگر نشد رويش كبود
خوب شد راسي به ني دورش نبود
 شاعر:علیرضا خاکساری

  • سه شنبه
  • 3
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 5:58
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران