نور چشم مؤمنات و مؤمنین
کنج حجره میکشد پا بر زمین
با نوایِ یاعلي-موسی الرضا(ع)
روضه شد آغاز، در عرش برین
شد شبیه حضرتِ خدّالتریب
صورتِ شاهِ خراسان را ببین
گونه اش را میگذارد روی خاک
یادِِ جدّ تشنهٔ خونین جبین
عاقبت آمد جواد إبن الرضا(ع)
با دلی آشفته و قلبی حزین
داغ بر دل داشت! از چشم پدر-
بوسه برمیداشت؛ گرم و آتشین
تازه شد یکریز داغ کربلا
باز هم در لحظه های آخرین
میگذارد سر به زانویِ پسر
با عطش جان می سپارد اینچنین
هر دو عالم گفت با آهی مدام
جان فدایِ ضامن آهو؛ همین!
- پنج شنبه
- 10
- آبان
- 1403
- ساعت
- 18:57
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه