رخت عزاداری می پوشم
بار غمت مونده رو دوشم
کی فکرشو میکرد یه روزی
با جای خالیت روبه رو شم
دنیا کاش رو سرم آوار بشه
نوبت مرگ من این بار بشه
میگیره ازم سراغ تو رو
حسنت وقتی که بیدار بشه
نموندی تا غما پایون بگیرن
نموندی تا خوشی ها جون بگیرن
نموندی لااقل تا بچه هامون
بزرگتر شن سر و سامون بگیرن
هیشکی دیگه
نمیگیره جاتو
غم سوزونده
دل بچه هاتو
بند دوم
کار علی بی تو تمومه
خنده دیگه واسم حرومه
از وقتی که زخماتو شستم
هرلحظه مردن آرزومه
با خیال تو چشام تر میشه
غربتم هزار برابر میشه
اسم میخ هرکسی میبره
گریه های من شدیدتر میشه
دیگه شوقی تو دنیای علی نیست
دوایی واسه دردای علی نیست
تو دنیایی که قبلت رو شکستن
بهشتم که بشه جای علی نیست
خونه بی تو
زندونه تاریکه
قاتلم اون
کوچه ی باریکه
- شنبه
- 12
- آبان
- 1403
- ساعت
- 18:51
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عالیه رجبی
ارسال دیدگاه