اشکِ مناجات سحر را می خرد زهرا
گریهکُن خونین جگر را می خرد زهرا
وقتی شریکات "شمع" باشد،سود خواهی بُرد
پروانه ی بی بال و پر را می خرد زهرا
از عِیش دُنیا باخبر باشی،ضرر کردی
از عِیشِدُنیابیخبر را می خرد زهرا
هی این در آن در می زنی تا در به در گردی
وقتی گدای در به در را می خرد زهرا
باید درِ این خانه کسبِ اعتباری کرد
آن نوکران مُعتبر را می خرد زهرا
هرجا بساط روضه ای برپاست،شرکت کن
خار و خَس آن دور و بر را می خرد زهرا
گاهی حوالی حسینیّه کمی بنشین
گوشه نشین این گذر را می خرد زهرا
هر آنچه که در چنته داری خرجِ اشکت کن
فردای محشر "چشم تر" را می خرد زهرا
اندازه ی بال مگس نذر حسیناش کن
این قطره های مختصر را می خرد زهرا
.
.
از ساعتی که سینه ی او زیر سُم ها رفت
سینه زنان این پسر را می خرد زهرا
- یکشنبه
- 13
- آبان
- 1403
- ساعت
- 16:23
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
بردیا محمدی
ارسال دیدگاه