دخترِ ختمِ رُسُل ، اُمِّ اَبیها منم
عالمِ قُدسیه را ، جوهره تنها منم
قُرَّةُ عَینِ الرّسول ، زهره ی زهرا ، بتول
بهرِ رسولِ خدا ، مادرِ بابا منم
بانوی کلِ جهان ، در همه ی عصرها
سیده ی کائنات ، انسیه حورا منم
کُفوِ علی در جهان ، نیست کسی غیرِ من
امرِ خداوندگار ، همسرِ مولا منم
خاکِ رهم سرمه ی ، چشمِ ملائک بود
دیده ی یعقوب را ، آنکه کند وا منم
نورِ خداوند را ، اُمَّتِ موسی بدید
آنکه زِ حق جلوه کرد ، در دلِ صحرا منم
عیسیِ مریم اگر ، رفته به معراج ، پس
آنکه بود صاحبِ ، عرشِ مُعَلّی منم
موسیِ آشفته چون ، دست به قلبش رساند
مِهرِ من آمد برون ، آن یدِ بیضا منم
جنگِ علی دیده ای ، زآنچه که بشنیده ای
بهرِ علی در نبرد ، آن دلِ دریا منم
در طلبِ علم اگر، چشم زِ هم وا کنی
چشمه ی اسرار را ، جوششِ پیدا منم
مادرِ سینه زنان ، مادرِ گریه کنان
بهرِ عزای حسین ، رایتِ برپا منم
شاعر : حسین معصومی
- سه شنبه
- 24
- تیر
- 1393
- ساعت
- 12:39
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
حسین معصومی
ارسال دیدگاه