این اشک ها ز هجر رخت آبروی ماست
بهر نماز عاشقی آب وضوی ماست
ما را چه حاجت است به دنیا بدون تو
یک بار دیدن تو فقط آرزوی ماست
حالا که ما گدای تو یابن الحسن شدیم
دست نیاز خلق همیشه به سوی ماست
مستان همه ز باده ی ما مست می شوند
اصلا خود شراب خراب سبوی ماست
بس که زیاد نام تو را می بریم ما
مشتاق تر بهشت به این عطر و بوی ماست
وقتی که هم ستاره و خورشید و مه تویی
صبح و مسا جمال تو در روبروی ماست
این فاطمیه از غم بی مادری بگو
ما گریه می کنیم و همین خلق و خوی ماست
رضا رسول زاده
- سه شنبه
- 3
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 9:48
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه