زیر هجوم درد شکسته ست قامتم
تقدیر من غم است،چه تلخ است قسمتم
کاری نمیکنم به تو نزدیکتر شوم
انگار من بدون حضور تو راحتم
طیّ طریق من به نیازم رسیدن است
تو گریه میکنی به من و من به حاجتم
ای غایب از نظر تو حضورت همیشگی ست
بیچاره من..منی که گرفتار غیبتم
چشمم به التماس دعای بقیه بود
نعمت تو هستی و پی کفران نعمتم
این آبروی عاریه ای ماندگار نیست
با سیلی گناه شده سرخ صورتم
دست مرا بگیر و دخیل حسین کن
من بی حسین گم شده ام،آخر خطم
این روزها که شال عزا بسته ای به دوش
رخصت اگر دهید شریک مصیبتم
این بوی دود از طرف خانه علیست!
آقا نمیکنید به اینروضه دعوتم؟
این روزها که شاه نجف گریه میکند
لبریز یاعلی شده ساعت به ساعتم
- سه شنبه
- 22
- آبان
- 1403
- ساعت
- 14:3
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سید پوریا هاشمی
ارسال دیدگاه