دیگر مرا انیس بجز غم نمی شود
از غصه های کاسه ی دل کم نمی شود
زخمی نشسته است به قلبم ، گمان کنم
درمان دگر به دارو و مرهم نمی شود
هر کس که درد داشت عزیز دل من است
بی درد یار جانی و همدم نمی شود
تا درد و دل کنیم ز دل تنگی و فراق
پیدا میان شهر که محرم نمی شود
طوری که پیش می رود ایام وصل ما
انگار زود زود فراهم نمی شود
از تو سخن ز بس که دراین روزگار هست
جا در کتاب های دو عالم نمی شود
این که زیاد نیست ، برای دو ساعتی
می خواستم کنار تو باشم ، نمی شود ؟
رضا رسول زاده
- سه شنبه
- 3
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 9:56
- نوشته شده توسط
- عفاف
- شاعر:
-
رضا رسول زاده
ارسال دیدگاه