ندیده خیری از شهر مدینه
اگر از خیرِ این دنیا گذشته
گذشته واسه حیدر قدرِ صد سال
سه روز از رفتنِ زهرا(س) گذشته
بیادش ختم قرآن داره هر شب
بهارش رفته و حالش خزونه
صداش میگیره و میلرزه از بغض
علی(ع) تا سوره کوثر میخونه
شده با هر بهونه تازه؛..داغش
نبودِ فاطمه(س) واسش عذابه
پُر از زخمای بستر رفت، یارش
روو دستاش جایِ زخمایِ طنابه
غریبونه، یه گوشه مثّ بابا
شده خونه نشین! داره دلیلی...
حسن(ع) تا میگذره از کوچه هربار
می پیچه تویِ گوشِش ضربِ سیلی
پریشونه همش! یادش نِمیره-
میونِ شعله ها افتادنِ "در"
با گریه تویِ خلوت میزنه حرف
همش با چادرِ خاکیِ مادر
تنورِ خونه سرده چند وقته
حسین(ع) از داغ مادر بیقراره
دلش تنگه! شده خیره به دستاس
هوایِ گرمیِ دستاش و داره
توو چشماش اشکه هر چی میخوره آب
غم مادر چی به روزش آوُرده
براش زَهره! گوارا نیست! چونکه-
فقط از دستِ مادر آب خورده
نوازش هایِ بابا هست امّا-
از عشقِ مادرونه هست محروم
توو چشماش داره حرفای نگفته
چه سنگینه سکوتِ أمّ کلثوم(س)
اذون میگن! عجب دلتنگه زینب(س)
گلِ قلبش داره از غم میپوسه
تویِ سجّادهٔ مادر میشینه
همش تسبیح و مُهرش رو میبوسه
پریده زینب(س) از خوابش پریشون
نشسته؛ خیره به هر دو برادر
شبونه اشک میریزه کنارِ
کفن هایی که دستش داده مادر!
- دوشنبه
- 3
- دی
- 1403
- ساعت
- 18:13
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه