ندارم در سرم هيچ ادعايى، كمتر از گَردم
ولى تا جان به تن دارم فقط دور تو مى گردم
پشيمانم كه قدر وصل را هرگز ندانستم
بيايم پيش تو اين بار ديگر بر نمى گردم
اگر چون رود گريانم تو از حالم خبر دارى
نمى آرم به روى خويش اما كوهى از دردم
شراب عشق را چون يافتم، تنها ننوشيدم
رفيقان خودم را هم به اين ميخانه آوردم
اگر حتى به قدر لحظه اى از تو جدا بودم
غلط كردم، غلط كردم، غلط كردم، غلط كردم
یاسین قاسمی
- یکشنبه
- 8
- تیر
- 1404
- ساعت
- 13:32
- نوشته شده توسط
- ياسين قاسمى
- شاعر:
-
یاسین قاسمی
ارسال دیدگاه