هنوز اگر چه نفهميدم از غمت چيزى
نديده ام به قشنگى پرچمت چيزى
ز مرگ بيم ندارم ولى دگر اى دوست
نمانده است به ماه محرمت چيزى
همين كه گريه ز ما در بياورى كافى ست
نخواهم از تو به جز اشك ماتمت چيزى
به خط اشك نوشتم كه كاش دست لهوف
نمى نوشت ز حلقوم درهمت چيزى
هر آنچه بود به همراه تو به غارت رفت
نماند از بدن نامنظمت چيزى
ياسين قاسمى
- چهارشنبه
- 11
- تیر
- 1404
- ساعت
- 12:16
- نوشته شده توسط
- ياسين قاسمى
- شاعر:
-
یاسین قاسمی
ارسال دیدگاه