شهادت حضرت علی اکبر ع
تا که به معرکه قدمش را پسر گذاشت
دستش پدر زحسرت دل روی سر گذاشت
.
با رفتنش به هر قدمی سوی قتلگاه
بر روی قلب مضطر بابا شرر گذاشت
.
با زوره نیزه تا که ز مرکب به خاک خورد
آتش به جان لیلی خونین جگر گذاشت
.
یوسف دریده گشته و یعقوب سینه خیز
زانو به خاک های ز خون غوطه ور گذاشت
.
داغ پسر ببین نه فقط چشم و بر کمر
بر روی زانوان پدر هم اثر گذاشت
.
آرام هم نشد چقدر صیحه زد حسین
سینه به سینه ی پسرش آنقدر گذاشت
.
خندید لشگری و امامی هم اشک ریخت
این غم چه آتشی به دل شعله ور گذاشت
.
آنجا حسین خواست که قالب تهی کند
صورت به صورت علی اکبر اگر گذاشت
.
صورت چه صورتی!؟علی اکبر چه اکبری!!!
دشمن ز صورت و بدن اصلا مگر گذاشت؟!
.
بلوا شد و صدا به حرم رفت……،حسین مُرد
آتش به جان اهل حرم این خبر گذاشت
.
زینب رسید و جان دوباره حسین گرفت
تا دست خود به شانه ی آن محتضر گذاشت
.
.
کار حسین نبود که برداردش ز خاک
قطعه به قطعه روی عبا چند نفر گذاشت
رامین برومند(زائر)
- چهارشنبه
- 11
- تیر
- 1404
- ساعت
- 17:55
- نوشته شده توسط
- زائر
- شاعر:
-
رامین برومند
ارسال دیدگاه