او قصد كرده از وطن برود
پنجمين رُكن ِ پنج تن برود
نكند بي حسين برگردي
نكند آبروي من برود
اين حسين است كه غريب شده؟
كاش ميشد كه با حسن برود
او به هرحال ميشود عريان
چه نيازيست با كفن برود؟
هرچه كردند جانِ معجر من
نگذار پيرُهن برود
نگذار نيزه يِ كُندي
جاي پهلو در دهن برود
قَسَمَت ميدهم اجازه نده
شمر با چكمه بر بدن برود
- پنج شنبه
- 5
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 8:40
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه