ما به طفلي آستان عشق را در مي زنيم 
	ما به صحن مادر خود گردِ تو پر مي زنيم
	يك طرف ، دستِ تمنّا بهر اذن آورده ايم
	دست ديگر از غريبي تو بر سر مي زنيم
	 ما براي جان فشاني پا فشاري مي كنيم
	ما به جاي نا اميدي ، حلقه بر در مي زنيم
	 آتشيم اما نه از سوز عطش بلكه ز بغض
	بر دلِ خصم از شرار تيغ آذر مي زنيم
	تا مگر بوسه بگيريم از لبان خشك تو
	مي رويم و بوسه بر لبهاي خنجر مي زنيم
- دوشنبه
- 9
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 6:42
- نوشته شده توسط
- یحیی

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه