در ارض و سما جلوۀ توحید، مبارک
ای اهـل ولا اهل ولا، عیـد، مبارک
بــا چـرخ بگـویید فـرو ریـز ستاره
با مـاه بگوییـد که خورشید مبارک
ای مردم عالم شب میلاد محمد
رویی که درخشید و ندیدید، مبارک
در هفـدهم ماه، مـه چـارده سر زد
یـا نـور خـداوند درخشیـد، مبارک
ای مکـه قدمگـاه پیمبر شدی امشب
ای آمنه تبریک! که مادر شدی امشب
این است که ملکِ دو جهان بسته به مویش
دیده است خدا صورت خود در گل رویش
سرهای نکویان همـه خاکِ کفِ پایش
دریای کمالات، یکـی قطـره ز جویش
پیغامبـران پیشتــر از صبــح ولادت
نوشیده همـه کوثر عرفـان ز سبویش
روید ز جهنم گـلِ " بَـرداً و سـلاماً
افتد چو در آن قطرهای از آب وضویش
هر صبح و مسا بانگ اذان است سرودش
شغل ملک و شغل الهی ست درودش
این نور الهی ست، به سماوات و زمین است
این عبـد ولـی آینــۀ حـی مبیــن است
این است که سرسختترین دشمن جانش
میگفت امین است، امین است، امین است
یـن جـان گــرامی بــه تـن پـاک نبیین
ایـن روی خـدا در نظـرِ اهــلیقین است
چنـدی شـده همسـایۀ مـا خاک نشینان
این است که در عرشِ خدا صدرنشین است
از صبح ازل دست خدا بر سر او بود
جبریل بدان مرتبه خاک درِ او بود
بحری ست که خوبـان دو عالـم دُرِ نابش
نوری ست فروزنده که نور است حجابش
افـواج مـلَک ذرۀ خورشیــد وجـودش
ارواح رُســل، مستمعِ علــمِ کتــابش
گل های بهشتی که پـر از عطـر بهشتند
شستند همـه پیرهـن از بـوی گلابش
ای خلـق جهان! مکتب او را بپـذیرید
والله قسـم وحـیِ الهیست، خطــابش
ادیان همه منسوخ بـه جز مکتب احمد
تا حشر رسول است رسول است محمّد
ای اهل جهان گوش به فرمان محمّد
این پنج کتب آمـده در شـأن محمّد
خواهید که در دامـن بیگانـه نیفتید
آرید همـه دسـت بـه دامـان محمّد
والله قسـم سـوی خداونــد نبـاشد
راهی به جز از عترت و قرآن محمّد
بایـد ز علی مثـل نبـی کرد اطاعت
چون غیر علی نیست کسی جان محمّد
روزی که نبی بود و خدای ازلی بود
والله علی بود و علی بود و علی بود
ای خیـل رسـل بـوده از آغـاز بشیـرت
وی آمــده خـلوتگـه معبـود، سریـرت
در حشر به گلزار جنانش، چه نیاز است
آن کـو نگـرد بـر گـل رخســارِ منیرت
بـر تخـت سلیمـان نبـی نــاز فـروشد
هر کس بنشیند به روی فرشِ حصریت
ما محـو تجـلای تـو هستیـم و ندیدیم
عمری است که جبریلِ امین است اسیرت
از صبح ازل، نخل رسالت به تو بر داد
آییـن تـو تنهـا مـدنیّت بـه بشر داد
تو نوری و توصیف تو در سورۀ نور است
تو خود شجر نوری و دل، وادی طور است
مدح تو عیان است در انجیل و به تورات
قرآن تو فـوق صُحُـف و فـوق زَبور است
زهـرای تـو مرضیه و انسیّـه و حورا
خاکِ قدمِ فضّۀ او سرمـۀ حور است
آییـن تـو، قرآن تـو، دین تو هماره
بر امت تو باعث فخر است و غرور است
سوگنـد بــه ذاتِ احــدِ قـادرِ منان
میلاد تو یک هدیۀ پاک است به انسان
آیینۀ رحمـانی و رحمــان بــه تــو نازد
آرنــدۀ قــرآنی و قـرآن بــه تــو نــازد
عیسـای مسیحا به فلک، مـدح تـو گوید
بـالله قسـم، موسی عمـران بــه تـو نازد
چرخ و فلک و ارض و سما و مه و خورشید
جـن و بشـر و حـوری غلمـان به تو نازد
سوگند به انسان که قسم خورده خدایش
حق است که پیش از همه، انسان به تو نازد
تو جـان علـی هستی و او جـان تو، آری
والله کـه در جسـم علـی، جان به تو نازد
"میثم" به تو نازد که بوَد مدحسرایت
ای خواجـۀ عالم! همه عالم به فدایت
شاعر:غلامرضا سازگار
- دوشنبه
- 16
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 14:47
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه