• جمعه 2 آذر 03


شعر ولادت امام رضا(دوباره بوي گل آمد، ز گلشن توحيد)

3018
1

دوباره بوي گل آمد، ز گلشن توحيد
رسيد نوبت شادي، رسيد مژده‏ي عيد
 ز بام عشق برآمد ستاره‏اي تابان‏
ستاره‏اي که چنو چشم روزگار نديد
 به باغ سرخ خدا، لاله‏اي شکوفا شد
به بوستان ولايت، شکوفه‏اي خنديد
 رسيد قاصد و پيغام آشنا آورد
نسيم صبح ز فجر زمانه داد نويد
 دوباره روي زمين، خانه‏ي شقايق شد
دوباره غنچه به تن، عاشقانه جامه دريد
 ز جلوه‏اي دل هستي به شور و شوق افتاد
ز مطلعي دل عالم، درون سينه تپيد
 بهار آمد و گل لب به خنده‏اي وا کرد
بيا که مهر درخشنده بر جهان تابيد
 حضور نور، بشارت ز صبح شادي داد
نقاب تيره‏ي شب را، ز قاب پنجره چيد
 ز شرق آيينه آمد، سوار جاده‏ي نور
دميد از افق عشق، پرتو جاويد
 دوباره گردش گيتي به کام عاشق شد
دوباره نغمه‏ي تکبير در فضا پيچيد
 سرود و زمزمه‏ي عاشقانه‏اي برخاست‏
خروش و هلهله تا عرش بي‏کرانه رسيد
 به ميهماني گل رفت، روشناي سحر
به ميهماني هر ذره مي‏رود، خورشيد
 بهار، فرش رهش کرد آنچه با خود داشت‏
شقايق و سمن و سوسن و بنفشه و بيد
 به شادباش قدومش، زمانه گويا شد
بر آستان جلالش، فرشته پر ساييد
 ترانه خواند گل از شوق ديدن رويش‏
فلک به رقص درآمد چو اين ترانه شنيد
 فضا ز بوي خدا مست و دل به بويش مست‏
چه جانفزاست نسيمي که از کرانه وزيد
 گذشت دوره‏ي غم، فصل عاشقي آمد
کنون که يار ز رخسار ماه، پرده کشيد
 به هر کرانه ببين جلوه‏ي جمالش را
منور است جهان، از طلوع صبح سپيد
 مبارک است به ما، مطلع ستاره‏ي عشق‏
فروغ ديده‏ي هستي، چراغ راه اميد
 به يمن مقدم مولا، امير ملک وجود
به قلب پاک جهان، نور جاودانه دميد
 به يک نشانه دل خلق را، به يغما برد
به يک اشاره غم عشق را، شفا بخشيد
 بيا به قبله‏ي پاکش سر نياز آريم‏
که بر غبار رهش سجده مي‏برد، ناهيد
مراد يابي ازين در، دري که رو به خداست‏
ز بارگاه «رضا» هيچ کس نشد نوميد
صلاي عشق، مرا مژده‏ي زيارت داد
دلم بسان کبوتر ز دام سينه پريد
حديث نور بخوان «نسترن» به نام رضا
حديث نور به مهر «رضا» شود تأييد
شاعر:نسترن قدرتی

  • سه شنبه
  • 17
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 7:6
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران