• سه شنبه 15 آبان 03


شعر اربعین امام حسین(بگیر جان مرا بر همین تراب حسین)

1897
1

بگیر جان مرا بر همین تراب حسین
که جان بگیرم از این لطف بی حساب حسین
نه نای ماندن دارم نه پای برگشتن
مخواه این که بمانم در این عذاب حسین
ندیده مثل شب و روزهای زینب را
به عمر خویش نه ماه و نه آفتاب حسین
اسیر دردم اسیر غمم چهل روز است
چهل شب است ندارم به دیده خواب حسین
چهل شب است که می گویم السلام علیک
چهل شب است که نشنیده ام جواب حسین
گمان کنم که شب و روز مادرم این جاست
معطر است مزارت به یاس ناب حسین
چگونه می رود از خاطر من آن روزی
که می زدند تو را از پی ثواب حسین
کسی به نیزه دهان تو را نشانه گرفت
و یک سه شعبه تو را کرد انتخاب حسین
چه خوب شد که سرت زود کوفه رفت و نبود
شبی که بر سرمان خیمه شد خراب حسین
هنوز هم سرم از آن شراره می سوزد
هنوز هست به دستم ردِ طناب حسین
چگونه با که بگویم یک آستین پاره
برای اهل و عیال تو شد حجاب حسین
به سنگ و چوب پذیرایی از لبت کردند
و هم چنان به لبت ماند داغ آبْ حسین
شاعر:محمد علی بیابانی

  • پنج شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 7:27
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران