• دوشنبه 3 دی 03


شعر ورود محرم(سالي گذشت وماه محرم شروع شد)

1835

                                                                                                گفتم  حسين،گريه زمزم شروع شد
سالي گذشت وماه محرم شروع شد
فهميدم از غمي كه نشسته به سينه ام
بازاين چه شورش است به عالم شروع شد
پيراهن سياه ، مرا روسفيد كن
فصل بكاء و ماتم و غم هم شروع شد
شرط قبول توبه اول پيامبر
سيل سرشك ديده آدم شروع شد
ارباب، داده سيني چايي به دست من
شكرخدادوباره كه كارم شروع شد
زهرا غذاي نذري هيئت به هم زند
اينجا ببين گدايي حاتم شروع شد
بادسته هاي سينه زني درميان اشك
بيتابي دوباره پرچم شروع شد
يابن الشبيب،گريه فقط فابك للحسين ع
انگارباامام رضا دم شروع شد
باكاف و هاو ياشده تقدير عين و صاد
تفسيرناب سوره مريم شروع شد
باخيمه هاي عاطفه تا او وداع كرد
دردغريبي همه كم كم شروع شد
وقتي كه كار غارت لشگرتمام شد
تازه غروب،بخشش خاتم شروع شد
كارسنان وسيلي وصورت كه شدخلاص
آتش زدن به خيمه ماتم شروع شد
از زيرنيزه ،قطره اشكي چكيد و گفت
گفتم حسين ،گريه زمزم شروع شد
شاعر:هاشم دائمی

  • پنج شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1391
  • ساعت
  • 13:8
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران