خون شد از غم دلِ خدا جويم
درد بسيار و نيست دارويم
ميفشانم سرشك و ميگويم
يا جواد الائمه ادركني
سينه اي پُر شرار دارم من
دل و جاني فكار دارم من
دو جهان با تو كار دارم من
يا جواد الائمه ادركني
روزگارم ز غم تباه شده
قلبم از معصيت سياه شده
راهِ من منتهي به چاه شده
يا جواد الائمه ادركني
خسته و دلشكسته و زارم
گره افتاده است در كارم
جز به كويت كجا پناه آرم؟
يا جواد الائمه ادركني
اي كه روح عبادتي مارا
عذر خواهِ قيامتي مارا
جانِ زهرا عنايتي مارا
يا جواد الائمه ادركني
تشنه ام تشنه بر من آب بده
گنهم را ببر ثواب بده
به گداي درت جواب بده
يا جواد الائمه ادركني
دردِ من را دوا كني چه شود؟
حاجتم را روا كني چه شود؟
قسمتم كربلا كني چه شود؟
يا جواد الائمه ادركني
عزت عالمين ميخواهم
نجف و كاظمين ميخواهم
طوفِ قبر حسين ميخواهم
يا جواد الائمه ادركني
من كه چون شمع بر فروخته ام
از غم غربت تو سوخته ام
چشم بر رحمتِ تو دوخته ام
يا جواد الائمه ادركني
همسرت كرد نامراد تورا
ساخت مسموم از عناد تورا
اي كه خوانده پدر جواد تورا
يا جواد الائمه ادركني
شاعر:سید رضا موید
- پنج شنبه
- 19
- بهمن
- 1391
- ساعت
- 15:58
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه